نمکو وختی که جهلش میگیره داد میزنه
الکی لنده میده، بیخودی فریاد می زنه
وختی یم حرف می زنه، او خبیلش چر می کنه
اگه پاش حرف بزنی ، بیخودی غر غر می کنه
پس پریگشو دیدمش وهچیره می زد تو کیچه
وهچیرش تو شو تاریک مث تیفون می پیچه
تا مو گفتم نمکو قاره نزن، نصپ شون
کنگیزش زد تو دلم، گفت به مو چه هرکی خوون
سیش میگی خنده نکن، خنجه غلوقت می کنه
سیش میگی منگه نده، اق و بلوقت می کنه
وختی سیلش می کنی، فوری زبونک می زنه
وختی جنبش می شینی، بیخودی برمک می زنه
وختی قهرن با کسی، هی ری زمین تف می کنه
وختی پات آشتی میشه هی تو جومش مف می کنه
لک و لنجش همیشه تر ترک و آویزونن
چک و چیلش همیشه شل شلک و نامیزونن
صورتش چرب و چیلی گنجه فراغش چپلن
وختی که رو می کنه خل میشه انگاری شلن
بعضی وختا که دلش تنگن و خلقش نخشن
اف و نالی میکنه انگاری باد بچشن
همه میگن نمکو خل شده آواز میخونه
دهنش واز میکنه با دهن واز میخونه
نمیدونن غم گتی تو دلش پر میزنه
غم و غصه جیگرش را مث نیشتر می زنه
اگه عقلش سبکن درد دلش سنگینن
نه کسی داره نه کاری ، سی همی غمگینن
---------------------------------
نمکو = نمکی، نام. اسمی است که برای فرزندان پسر انتخاب می شود البته غیر از نام شناسنامه است معمولاٌ این نام چون مشتق از نمک است جهت تبرک و جلوگیری از چشم زخم روی فرزندان پسر گذاشته می شود
جهل = عصبی شدن
لنده = غرغر کردن
وختی یم = وقتی هم
پاش = با او
اوخبیله = آب دهان که از دهان و کنار لب سرازیر می شود
پس پریگشو = پس پریشب
وهچیره = فریاد ترسناک
شو = شب
تیفون = طوفان
کیچه = کوچه
قاره = داد و فریاد
نصپ شون = نصف شب است
کنگیزه = آرنج
به مو چه = به من چه
خوون = خواب است
سیش = برایش
خنچه غولوق = قلقلک دادن
منگه = زیرلب غرغر کردن
اق و بلوق = از گلو صدا درآوردن - صدای استفراغ درآوردن
وختی = وقتی
سیلش می کنی = نگاهش می کنی
زبونک = زبان در آوردن از دهان برای تمسخر
برمک = از کلمه برم = ابرو انداختن - چشمک زدن
جومه = جامه
لک و لنج = لب و لوچه
ترتروک = خیس - نمدار
چک و چیل = دهن - مجموعه چانه و لب و دهن
شل شلک = سست - آویزان
گنجه فراغ = زیر پیراهن
خل = خم
سید جعفر حمیدی