استاد فرج الله کمالی شعری برای تمام شاعران استان مینویسه و از آنها جوابیه میطلبه....
ای دوست نفس در آن حوالی چند است
یک سینه هوای خشک و خالی چند است
اینجا که مپرس،نیست،آنجا گر هست
یک جرعه شراب بی خیالی چند است
"استاد فرج الله کمالی"
جوابیه ها :
ازدوست مپرس غم به جانش زده است
از باغ چه گویمت خزانش زده است
نه عشق،نه زندگی،نه باده،نه بهار
اینجا همه چیزخشک ماتش زده است
"استاد ایرج شمسی زاده"
این جا که منم نفس بسی ارزان است
اما نفسی که در خور دونان است
آن تازه هوایی که شما می خواهید
یک سینه ی آن قیمت چندین جان است
"استاد سید طالب هاشمی" از خشت
ای دوست هوای تازه اینجا مطلب
هم عافیت از زمانه ی ما مطلب
بغضی که گرفته است راه فریاد
این بهت سکوت ماست غوغا مطلب
"سید اسماعیل بهزادی" از خورموج
اینجا که منم نفس کشیدن جرم است
از عشق چه گفتن چه شنیدن جرم است
ور آن که ز خاطر گذرد فکر میت
گویند خیال می چشیدن جرم است
"اصغر شمسی پور " از گناوه
این جا که منم ساحل و دریا جنگ است
دریا به خروش آمده،جایش تنگ است
در کوزه نگنجد دل دریایی ما
چون پاک وزلال و بی غش بی رنگ است
"خلیل تمهید" از بوشهر
اینجا که منم هیچ دلی بی غم نیست
وز بهر دل شکسته ام همدم نیست
باید که سرای دیگری بگزینم
زیرا که در این سرا کسی محرم نیست
«محمد صمصامی» از آبپخش
منم جواب شعر استادان خوبم را دادم
اینجا که منم درخت و دیوار همه رنگ است
غمی در دلت باشد گویا که ننگ است
آرزو به دل مانده ام که چرا اینهمه !؟
سبزه و گل و درخت باز دلم تنگ است ؟
هادی آسودی از شهرستان لنده واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد